#من_قاسم_سلیمانی_هستم

خواندنی ها و شنیدنی ها از شهدا

#من_قاسم_سلیمانی_هستم

خواندنی ها و شنیدنی ها از شهدا

#من_قاسم_سلیمانی_هستم
من دوست دارم مثل سردار دلها حاج قاسم سلیمانی باشم و برای کشورم افتخارآفرین باشم
نویسندگان

۶ مطلب با موضوع «شهدای دفاع مقدس» ثبت شده است

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۲۹ ب.ظ

معلم شهید غلامرضا رادمرد +صوت شهید

بخشی از وصیتنامه دایی معلم شهیدم غلامرضا رادمرد..

طرفدار و پشتیبان ولایت فقیه و  روحانیت متعهد و مکتبی و مبارز باشند که تنها روحانیت است که می‌تواند هادی امت اسلامی باشند و از انحراف جلوگیری کنند در نمازهای دشمن شکن جمعه و جماعت شرکت کنند و همیشه در صحنه باشند که وحدت و انسجام شما ملت حزب ا… تحت رهبری ولایت فقیه شما تضمین پیروزی اسلام در منطقه است . بامید پیروزی هر چه سریعتر رزمندگان اسلام علیه کفر جهان.     وعدگاه حزب ا… صحن اباعبدا…  

غلامرضا رادمرد

بخشی از دعای کمیل با صدای شهید

 

(منبع سایت فردوسیان -شهدای شهرستان فردوس) 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۲۹
امیرحسین خیراندیش
چهارشنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۰، ۰۶:۴۵ ب.ظ

سه روایت از «ماه رمضان» در جبهه

روزه داری خلبان ها

اگر اشتباه نکنم سال دوم جنگ، ماه مبارک رمضان با مردادماه مصادف شده بود. خلبانان اگرچه برای پرواز باید از شرایط ویژه جسمانی برخوردار باشند اما شاهد بودم که آن دسته از خلبانان که روزه می‌گرفتند طوری برنامه‌ریزی می‌کردند که در زمان صبح عملیات‌های هوایی را انجام بدهند. گاهی آن‌ها باید زمان زیادی را پرواز می‌کردند برای همین همواره خود در داخل جیب g-suitهایشان (لباس مخصوص فشار هوانوردی) مقداری بادام، مغز گرد و یک قمقمه کوچک آب می‌بردند تا در شرایطی که روزه‌داری بر آن‌ها غلبه کرد،روزه خود را بشکنند و علاوه بر انجام درست مأموریت‌های خود، اُفت قند خون و فشارشان موجب این نشود که اموال بیت‌المال که بسیار هم به آن‌ها نیاز داشتیم آسیب ببیند چون ممکن بود به خاطر افت فشار و قند خون شدید خلبانان هواپیما سقوط بکند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۰۰ ، ۱۸:۴۵
امیرحسین خیراندیش

 

در ماه رمضان سال 63 از طرف لشگر 25 کربلا به پایگاه شهید مدنی اعزام شدیم (پایگاه لشگر 8 نجف اشرف ) چون قرار بود به مقر عملیات منتقل شویم حکم مسافر را داشتیم و روزه بر ما واجب نبود اما کسانی که در ماه مبارک در پایگاه اهواز می‌ماندند می‌بایست روزه می‌گرفتند از جمله مسئولین ستاد و امام جماعت و مکبر که نوجوان 13 ساله‌ای بود

هوای اهواز بسیار گرم بود و حتی یک ساعت بدون نوشیدن آب قابل تحمل نبود. اواخر ماه مبارک که به اهواز برگشته بودم احساس کردم نصف گوشت بدن این نوجوان آب شده است. واقعا ایمان از چهره نحیف این نوجوان (مکبر نماز خانه) متجلی بود.  

(منبع: سایت خبرگزاری مشرق)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۰۰ ، ۱۸:۴۲
امیرحسین خیراندیش
سه شنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۳۳ ق.ظ

عید نوروز در جبهه ها

واقعا چه حال و هوایی و صفایی داشتند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۰۰ ، ۱۰:۳۳
امیرحسین خیراندیش

زندگینامه شهید ابراهیم هادی

 

**خاطراتی از ابراهیم؛

 

*عصر یک روز وقتی خواهر وشوهر خواهر ابراهیم به منزلشان آمده بودند هنوز دقایقی نگذ شته بود که از داخل کوچه سرو صدایی شنیده می شد.ابراهیم سریع از پنجره طبقه ی دوم نگاه کرد و دید شخصی موتور شوهر خواهرشان را برداشته و در حال فرار است.

 

ابراهیم سریع به سمت درب خانه آمد و دنبال دزد دوید و هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچه محل ها لگدی به موتور زد و آقا دزده با موتور به زمین خورد.تکه آهنی که روی زمین بود دست دزد را برید و خون هم جاری شد. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پراز ترس و دلهره دزد انداخت و بعد موتور را بلند کرد و گفت: سوار شو! همان لحظه دزد را به درمانگاه برد و دست دزد را پانسمان کرد.

 

کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود و شب هم با هم به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم کلی با اون دزد صحبت کرد و فهمید که آدم بیچاره ای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۹ ، ۰۸:۰۹
امیرحسین خیراندیش